صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۴۳: زگریه آینه هر دلی که روشن شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زگریه آینه هر دلی که روشن شد چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد چراغ روز بود آفتاب در نظرش ز سرمه دل شب دیده ای که روشن شد هزار آه شود گر ز دل کشم یک آه مرا که خانه چو مجمر تمام روزن شد مشو ز هم گهران دور تا رسی به کمال که دانه از اثر اتفاق خرمن شد کشید پنجه خونین شفق به رخسارش چو صبح هر که درین عهد پاکدامن شد مرا که مرکز پرگار حیرتم چون خال ازین چه سود که آن کنج لب نشیمن شد به من زبان ملامت چه می تواند کرد که پوست بر تنم از زخم تیر جوشن شد چه نسبت است به منصور سوز عشق مرا ز گرمی نفسم دار نخل ایمن شد ز بار دل سر زلف تو شوختر گردید شکست شهپر پرواز این فلاخن شد گرفت از جگر گرم ما نفس صائب چراغ هر که درین روزگار روشن شد صائب تبریزی