صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۴۲: زچهره ات عرق شرم چشم حیران شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زچهره ات عرق شرم چشم حیران شد خط از لب تو سیه مست آب حیوان شد زمین ساده پذیرای نقش زود شود ز عکس روی تو آیینه کافرستان شد بریدنی است زبانی که گشت بیهده گو گرفتنی است سر شمع چون پریشان شد زتوبه کردن من سود باده پیمایان همین بس است که خواهد شراب ارزان شد مرو به حلقه طفلان نی سوار، دلیر که آب زهره شیران درین نیستان شد نسیم سنبل فردوس آید از سخنش دماغ هر که ز سودای او پریشان شد نمی کنند گواه لباسیش را جرح چو ماه مصر عزیزی که پاکدامان شد ز بار خاطر من گشت دشتها کهسار ز سیل گریه من کوهها بیابان شد دل دونیم به زیر فلک نمی ماند برون ز پوست رود پسته ای که خندان شد امید هست به پروانه نجات رسد چو شمع در دل شب دیده ای که گریان شد مدار صبر ز سرگشتگان طمع صائب که بیقرار بود گوهری که غلطان شد صائب تبریزی