صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۳۱: شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد که آب تلخ به سرچشمه بقا نرسد اثر ز گرمروان بر زمین نمی ماند به گرد آتش این کاروان صبا نرسد کجا رسد دل بی دست و پای ما ز تلاش به خلوتی که به بال ملک دعا نرسد فغان که سرکشی و ناز را دو ابرویش گذاشته است به طاقی که دست ما نرسد ز مال رزق حریصان بود غبار ملال که غیر گرد ز گندم به آسیا نرسد جگر گداز بود زردرویی منت خدا کند که مس ما به کیمیا نرسد همان ز مردم هموار می کشم خجلت به خاکساری من گرچه نقش پا نرسد سپند خال ازان دایم است پابرجا که چشم زخم به آن آتشین لقا نرسد خموش باش اگر پخته گشته ای که شراب ز جوش تا ننشیند به مدعا نرسد تمام نیست عیار کسی که چون خورشید به ذره ذره فروغش جدا جدا نرسد میان ساختن و سوختن تفاوتهاست به گرد خاک ره یار توتیا نرسد ز چار موجه به ساحل نمی رسد صائب سبکروی که به سر منزل رضا نرسد صائب تبریزی