صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۱۳: به روی خوب تو هرکس ز خواب برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به روی خوب تو هرکس ز خواب برخیزد اگر ستاره بود آفتاب برخیزد چنین که چشم ترا خواب ناز سنگین است عجب که صبح قیامت ز خواب برخیزد همان قدر مرو ای مست ناز از سر من که بوی سوختگی زین کباب برخیزد غبار هستی من تا به جاست ممکن نیست که از میان من و او حجاب برخیزد ز فیض عشق به رخسار گریه پرور من اگر غبار نشیند سحاب برخیزد نبرد روشنی می سیاهی از دل ما مگر ز عارض ساقی نقاب برخیزد چنین که اختر اهل سخن زمین گیرست عجب که گرد ز روی کتاب برخیزد اگر به تربت مخمور، تاک دست نهد ز خواب مرگ به بوی شراب برخیزد فغان که قافله نوبهار کم فرصت امان نداد که نرگس ز خواب برخیزد غبار هستی من آنقدر گران خیزست که از عذار تو طرف نقاب برخیزد ازان خطی که روی تو خاست، نزدیک است که آه از جگر آفتاب برخیزد نخاست گوهر شادابی از جهان صائب چگونه ابر ز بحر سراب برخیزد؟ صائب تبریزی