صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۶۴: صباح مستی و شام خمار می گذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صباح مستی و شام خمار می گذرد خوشی و ناخوشی روزگار می گذرد اگر ز شش جهت آیینه پیش رو دارم ز هفت پرده چشمم غبار می گذرد بیا که جوش گل بوسه است روی ترا مرو که عمر چو باد بهار می گذرد هر آنچه از پسر ناخلف رود به پدر ز اهل عصر بر این روزگار می گذرد همیشه روی تو یک پیرهن عرق دارد که آب گوهر بر یک قرار می گذرد به دامن افق آن صبح شوربختم من که عمر خنده من در خمار می گذرد بغیر خامه دریانژاد من صائب که از سر گهر شاهوار می گذرد؟ صائب تبریزی