صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۵۳: ز بیم خار خورد در لباس دایم خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بیم خار خورد در لباس دایم خون چو گل کسی که درین باغ دامنی دارد ز دوستان گرامی که می رود به سفر؟ که دل تهیه از خویش رفتنی دارد هزار عقد گهر را به نیم جو نخرد دلی کز آبله هر گوشه خرمنی دارد گذشتن از سر مطلب رساتر افتاده است وگرنه کعبه مقصد رسیدنی دارد شکوه عشق به زنجیر بسته است مرا خوش آن که رخصت در خون تپیدنی دارد صدای شهپر جبریل از صبا شنود چو غنچه هر که دماغ شکفتنی دارد به یک قرار دو شب نیست روشنایی ماه خوش آن چراغ که از خویش روغنی دارد دل شکسته عشاق می شود پامال وگرنه کوچه زلفش دویدنی دارد به فکر خویش نباشند صاحبان نظر دلش دو نیم بود هرکه سوزنی دارد ز یاد روی تو صائب درین خراب آباد همیشه پیش نظر باغ و گلشنی دارد ز عشق هرکه به دل داغ روشنی دارد ازین خرابه به فردوس روزنی دارد اگر به خلد رود روی بر قفا باشد ز گوشه دل خود هر که مأمنی دارد صائب تبریزی