صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۲۰: چون قلم بر سر غمنامه هجران آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون قلم بر سر غمنامه هجران آید دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید گر شب هجر سیاهی شود و آه قلم نامه شوق محال است به پایان آید موج ساکن نشود قلزم بی پایان را سخن شوق به پایان به چه عنوان آید؟ تا نیفتد به دو چشم تو مرا چشم، دگر چه خیال است مرا خواب به مژگان آید؟ مژده وصل مگر مانع رفتن گردد خسته ای را که ز هجر تو لب جان آید چون گل از دست نگارین تو چون یاد کنم چاکم از سینه جلوریز به دامان آید کشت امید مرا ابر بهار دگرست قاصدی کز سر کویت عرق افشان آید گر بداند که چه خون می خورم از تنهایی دل شب بر سر من مست و غزلخوان آید چه نظر بر دل صد پاره ما خواهد کرد؟ لاله رویی که خراجش ز گلستان آید گریه ای سر کنم از درد که آن سرو روان همره قافله اشک به دامان آید چشم یعقوب مرا پیرهن بینایی است هر غباری که ز کوی تو خرامان آید خنده شیشه می بر تو گران می آید به چه امید کسی بر سر افغان آید چه بهشتی است که تا پای در آن کوی نهم یارم از خانه برون دست و گریبان آید از غریبی دل من باز نیاید صائب مگر آن روز که یارم به صفاهان آید صائب تبریزی