صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۷۲: در خیالم اگر آن زلف پریشان می بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خیالم اگر آن زلف پریشان می بود نفس سوخته ام سنبل و ریحان می بود دردمندان چه قدر خون جگر می خوردند درد بیدردی اگر قابل درمان می بود می شد از حبس دل دولت هر جایی خون رزق اسکندر اگر چشمه حیوان می بود گر گلوگیر نمی شد غم نان مردم را همه روی زمین یک لب خندان می بود دارد از خرمن من برق دریغ ابر بهار آه اگر مزرع من تشنه باران می بود داده بودند عنان تو به دست تو، اگر جنبش نبض تو در قبضه فرمان می بود صائب اسرار جهان جمله به من می شد فاش اگر آیینه من دیده حیران می بود صائب تبریزی