صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۴۹۰: عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند غافلانند که بر دولت خود پا زده اند در و دیوار ز شوق تو ندارد آرام کوهها را به کمر دامن صحرا زده اند هر قدم بی سر و پایان تو پرگار صفت چرخها بر سر یک آبله پا زده اند اشک ریزان تو هر جا گهرافشان شده اند مهر گوهر به لب دعوی دریا زده اند به قدم فیض رسان باش که روشن گهران بر سر خار گل از آبله پا زده اند نیست در عالم تجرید سبکباری هم گره از قاف به بال و پر عنقا زده اند می دهد از جگر سوخته مجنون یاد هر سیه خیمه که بر دامن صحرا زده اند فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست صائب آنجا که سراپرده دلها زده اند صائب تبریزی