صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۴۸۲: چهره ات شمع فروزان شده را می ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چهره ات شمع فروزان شده را می ماند کاکلت دود پریشان شده را می ماند در تماشای تو هر قطره خون در تن من دیده بسمل حیران شده را می ماند خط سبزی که برون آمده زان تنگ دهن راز از غیب نمایان شده را می ماند می برد دل خط سبز تو به شیرین سخنی طوطی تازه سخندان شده را می ماند خط نارسته دل آن لعل ز روشن گهری در گهر رشته پنهان شده را می ماند گر به ظاهر ز خط آن حسن ملایم شده است گبر از ترس مسلمان شده را می ماند از سیه کاری خط صفحه رخساره او نامه تیره ز عصیان شده را می ماند در تن کشته شمشیر تو از جوش نشاط استخوان پسته خندان شده را می ماند اشک بر چهره پر گرد و غباری که مراست تخم در خاک پریشان شده را می ماند سرنوشت من مجنون ز پریشان حالی زلف از باده پریشان شده را می ماند می شود تازه ز ایام بهاران داغم دل من دانه بریان شده را می ماند دانه سبحه تزویر من از دوری می دل از توبه پشیمان شده را می ماند دل ز فکر تو به خود ره نتواند بردن قطره واصل عمان شده را می ماند جان آگاه به زندان تن پر وحشت یوسف عاجز اخوان شده را می ماند شادی اندک دنیا و غم بسیارش برق از ابر نمایان شده را می ماند سخن تازه من در قلم از بیم حسود در گلو گریه پنهان شده را می ماند از خیالات پریشان، دل روشن صائب آب در ریگ پریشان شده را می ماند صائب تبریزی