صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۳۲۷: دل و دین و خرد و هوش مرا صهبا برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل و دین و خرد و هوش مرا صهبا برد حاصل عمر من این سیل گران یکجا برد نه همین تشنه من از میکده بیرون رفتم که صدف هم دل پرآبله از دریا برد نکند جاذبه عشق اگر کوتاهی می توان بار دو عالم به تن تنها برد کوه تمکین فلک، مهره بازیچه اوست عالم آشوب نگاهی که مرا از جا برد هوس داغ تو سر داد به صحرا ما را طلب درد تو ما را به در دلها برد چشمه خضر کنون بر سر انصاف آمد که دل از آب شدن تشنگی ما را برد نیست شایسته افسوس متاع دل ما جای رحم است بر آن دزد که این کالا برد گوهر از گرد یتیمی نتواند دل کند گرد مجنون نتوان از دل این صحرا برد نیست در میکده جز رطل گران دلسوزی که تواند ز دل امروز غم فردا برد می توان شست سیاهی ز دل شب صائب نتوان از سر شوریده ما سودا برد صائب تبریزی