صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۹۰: زقید جسم جانهای عزیز آسان برون آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زقید جسم جانهای عزیز آسان برون آید به خوابی یوسف بی جرم از زندان برون آید نگیرد رنگ دنیا هر که دارد جوهر مردی که تیغ تیز از دریای خون عریان برون آید خط شبرنگ می آید برون از لعل سیرابش به آیینی که خضر از چشمه حیوان برون آید سیه گردید از عشق لباسی روزگار من خوشا روزی که این شمع از ته دامان برون آید بکش تا می توانی خشم عالمسوز را در دل کز این آتش به همواری گل و ریحان برون آید لب گورست از بی برگی قسمت لب نانش دهانی را که در صد سالگی دندان برون آید ترا کز خاک برگ خرمی روید غنیمت دان که برگ عیش ما از غنچه پیکان برون آید نمی گردد به تلخ و شور رنگ جوهر ذاتی که از دریا نگارین پنجه مرجان برون آید اگر این است انصاف و مروت کاروانی را چه افتاده است یوسف از چه کنعان برون آید؟ چنان دستی است در مهمان نوازیها مرا صائب که چون سوفار، پیکان از دلم خندان برون آید صائب تبریزی