صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۸۰: دل تاریک من روشن زفیض صبحگاهی شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل تاریک من روشن زفیض صبحگاهی شد چراغ من جهان افروز زین نور الهی شد سر خود گوی چوگان حوادث کرد بی مغزی که با داغ جنون قانع به تاج پادشاهی شد بهار دیده نظارگی شد چون گل رعنا زعشق لاله رویان چهره هر کس که کاهی شد امید من یکی صد شد به دور خط از ان لبها چو آب زندگانی قسمت خضر از سیاهی شد زبدخویی چرا بازیچه شیطان شود آدم؟ زخلق خوش توان تا مظهر لطف الهی شد عزیزان جهان را خوار سازد پاکدامانی اسیر چاه و زندان ماه مصر از بیگناهی شد سر خود در سر زینت مکن چون کوته اندیشان که عمر شمع کوته بقر سر زرین کلاهی شد سبکروحانه پیش از مرگ ترک جسم خاکی کن چو زین ویرانه بیرون عاقبت خواهی نخواهی شد به از خجلت شفیعی نیست صائب رو سیاهان را که جرم اندک من بی شمار از عذرخواهی شد صائب تبریزی