صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۲۴: سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد به آب خود چراغ گوهر شب تاب می سوزد زتاب عارض او چون نسوزد آب در چشمم؟ که از نظاره اش در چشم گوهر آب می سوزد هوای خانه می ریزد زیکدیگر حبابم را نفس بیهوده در ویرانیم سیلاب می سوزد چرا آرام یک جا در بدن پیکان نمی گیرد؟ اگر نه ظلم در چشم ستمگر خواب می سوزد پشیمانی ندارد صرف کردن عمر در طاعت که دل زنده است هر شمعی که در محراب می سوزد نمی سازد سبک درد گران را پرسش رسمی مرا بیش از تغافل گرمی احباب می سوزد زقرب شمع اگر آتش فتد در جان پروانه دل پر رخنه عاشق زچندین باب می سوزد شود از خوابگاه نرم افزون پرده غفلت مرا افزون زسرما بستر سنجاب می سوزد زبان در کام کش در حلقه روشندلان صائب که بی نورست هر شمعی که در مهتاب می سوزد صائب تبریزی