صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۰۳: محبت سنگ خارا را ز اهل درد می سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محبت سنگ خارا را ز اهل درد می سازد تجلی کوه را مجنون صحرا گرد می سازد بهشت آرد برون روز جزا سر از گریبانش کسی کز برگ عیش اینجا به داغ و درد می سازد منه بر اختر اقبال دل از ساده لوحیها کجا یک جا قرار این مهره خوش گرد می سازد؟ مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟ غزال شوخ چشم من خیال وحشیی دارد که با هر کس گرفت الفت، زعالم فرد می سازد زسوز عشق او شد کهربایی استخوان من که روی صبح را خورشید تابان زرد می سازد زعیاری یکی شد خال با خط دلاویزش بلای جان بود دزدی که با شبگرد می سازد مزن لاف شکیب و صبر با هجران او صائب که این درد گرانجان مرد را نامرد می سازد صائب تبریزی