صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۹۹: زخود هر کس که بیرون رفت کی با همرهان سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخود هر کس که بیرون رفت کی با همرهان سازد؟ که مسکن نیست بوی پیرهن با کاروان سازد ندارد پرده پوشی پای خواب آلود چون دامن همان بهتر که تیر کج به آغوش کمان سازد به نرمی خصم بد گوهر حصار عافیت گردد که مغز از چرب نرمی عمرها با استخوان سازد هلال عید می سازد قد خم گشته ما را همان عشقی که در پیری زلیخا را جوان سازد چه خواهد کرد با دلهای مومین آتشین رویی که با آهن دلی آیینه را آب روان سازد مکن اندیشه از زخم زبان چون عشق صادق شد که چون شد صبح روشن شمعها را بی زبان سازد به پایان چون برم این راه بی انجام را صائب؟ که حیرانی مرا در هر قدم سنگ نشان سازد صائب تبریزی