صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۴۳: دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد وگرنه بلبل از هر غنچه ای روی دلی دارد منم کز خاکساریها ندارم بهره ای، ورنه به حاصل می رسد هر کس زمین قابلی دارد مروت نیست گوش نازک گل را خراشیدن وگرنه بلبل خاموش ما درددلی دارد نمی آید زشوق سنگ طفلان بر زمین پایم نماند بر زمین هر کس جنون کاملی دارد مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر خوشا منصور کز دارفنا سرمنزلی دارد زشرم تنگدستی از گریبان بر نیارد سر وگرنه قطره ما همت دریادلی دارد زبرگ عیش خالی نیست سرو از بی بری هرگز بود بی حاصلی گر زندگانی حاصلی دارد به چشم کم مبین تا می توانی هیچ خردی را که از هر ذره آن خورشید تابان محملی دارد کریمان را بلندآوازه سازد جود محتاجان خوشا دریا که چون ابر بهاران سایلی دارد نیندیشد زدیوان قیامت هر که مجنون شد حسابش پاک باشد هر که فرد باطلی دارد شراب کهنه دارد نوجوان دایم مرا صائب نگردد پیر هرگز هر که پیر جاهلی دارد صائب تبریزی