صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۱۵: نظر چون موشکاف از زلف عنبر فام بردارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نظر چون موشکاف از زلف عنبر فام بردارد؟ که زیرک نیست هر مرغی که چشم از دام بردارد زخون بیگناهان است دامنگیرتر رنگش نظر عاشق چسان زان چهره گلفام بردارد؟ زشکر خنده زهر چشم خوبان کم نمی گردد که ممکن نیست شکر تلخی از بادام بردارد به حرف تلخ او امیدها دارم، ولی ترسم که آن لبهای شیرین تلخی از دشنام بردارد کند پهلو تهی از گل زناز و سرکشی خارش درین صحرا به امید چه عاشق گام بردارد؟ نگردد عالم روشن به چشمش تیره هر ساعت گر از باریک بینی دل عقیق از نام بردارد مشو غافل زپاس وقت هنگام سخن گفتن که دست از سر به بانگی مرغ بی هنگام بردارد شکیب از میوه نارس نباشد طفل طبعان را به دشواری هوس دل ز آرزوی خام بردارد سرودی از جهان بیخودی آغاز کن مطرب که از خاطر مرا اندیشه انجام بردارد به حرف و صوت نتوان داد تسکین بیقراران را کجا از دل مرا غم نامه و پیغام بردارد؟ به مزد خامشی پرزر شود چون غنچه دامانش اگر دل سایل بی شرم از ابرام بردارد زتاج زر سبکسر نخوتی دارد، نمی داند که باد این کوزه را زود از کنار بام بردارد دل بیتاب هم زان چشم می پوشد نظر صائب اگر مخمور دست رعشه دار از جام بردارد صائب تبریزی