صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۸۹: خط مشکین او سودای عنبر را به جوش آرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط مشکین او سودای عنبر را به جوش آرد نگاه گرم او خون سمندر را به جوش آرد به جوش آورد خون صبح را روی چو خورشیدش چو طفلی کز محبت شیر مادر را به جوش آرد به اندک روی گرمی بوالهوس بیتاب می گردد شراری می تواند سایه پرور را به جوش می آرد نوای عشقبازان گرمیی در چاشنی دارد که طوطی در نی افسرده، شکر را به جوش آرد چه سازد دامن دشت جنون با گرم جولانی که از نقش قدم صحرای محشر را به جوش آرد زحرف آشنایی، پاک گوهر می رود از جا نسیمی سینه دریای اخضر را به جوش آرد ندارد عالم پرشور، دستی بر دل قانع که ممکن نیست دریا آب گوهر را به جوش آرد شود افسرده خون در پیکرش از سردی عالم اگر نه شعله فطرت سخنور را به جوش آرد سفر کن از وطن گر سینه پرجوش می خواهی که جوش بحر هیهات است عنبر را به جوش آرد چنان افسردگی شد عام صائب در زمان ما که شیر گرم نتوانست شکر را به جوش آرد صائب تبریزی