صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۴۲: سر هر کس که گرم از باده منصور می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر هر کس که گرم از باده منصور می گردد به چشمش چوب خشک دار نخل طور می گردد سر دارالامان نیستی گردم، که هر موری در آن مهمانسرا همکاسه فغفور می گردد چه خواهد شد من افتاده را از خاک برداری؟ کف دست سلیمان پایتخت مور می گردد مگردان روی جرأت از دم شمشیر نومیدی که آه سرد آخر مرهم کافور می گردد شکر از تلخکامان باز می گیری، نمی دانی که تنگ شکرت آخر نصیب مور می گردد کمان کهکشان از آتش آهم ملایم شد کمان چین ابروی تو کی کم زور می گردد؟ تماشای ترا بر هیچ کس غیر از تو نپسندم که گر این است حسن، آیینه چشم شور می گردد اگر یک لحظه از خال لب او چشم بردارم سویدا در دل بیطاقتم زنبور می گردد به فکر دامن دشت عدم گاهی که می افتم به چشمم چار دیوار عناصر گور می گردد تلاش بزم بی کیفیت گردون مکن صائب که جای جام می آنجا سر مخمور می گردد صائب تبریزی