صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۳۸: زخشکی در دهانم آب گردآلود می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخشکی در دهانم آب گردآلود می گردد درین ساغر شراب ناب گردآلود می گردد بر آرم چون سر از خجلت میان خانه پردازان؟ که از ویرانه ام سیلاب گردآلود می گردد ندارد خاطر آزاده تاب خشکی منت دلا ز خونگرمی احباب گردآلود می گردد زنقش علم رسمی ساده کن آیینه دل را که از موج و حباب این آب گردآلود می گردد زنقش علم رسمی ساده کن آیینه دل را که از موج و حباب این آب گردآلود می گردد ندارد صحبت اشراق نوری در زمان ما کتان از پرتو مهتاب گردآلود می گردد زدین ناقص من سبحه چون زنار می پیچد ز زهد خشک من محراب گردآلود می گردد اگر گرد یتیمی گوهرم از دامن افشاند سراسر بحر چون سیلاب گرد آلود می گردد زغم چون سینه پررخنه را مانع توانم شد؟ که این منزل زچندین باب گردآلود می گردد غبار فتنه خط گر چنین برخیزد از رویش دل خورشید عالمتاب گردآلود می گردد زخورد و خواب بگذر گر سخن را پاک می خواهی که این گوهر زخورد و خواب گردآلود می گردد غبار کینه در دل جا نگیرد بیقراران را زبیتابی کجا سیماب گردآلود می گردد؟ زبس با خاکساری خون من زد جوش یکرنگی زقتلم خنجر قصاب گردآلود می گردد عرق بارست بر رخسار شرم آلود او صائب زشبنم این گل سیراب گردآلود می گردد صائب تبریزی