صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۹۶: زخط پشت لب آن طاق ابرو از نظر افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخط پشت لب آن طاق ابرو از نظر افتد که نقش آخر از نقش نخستین خوبتر افتد به لعل یار تا پیوست شد جان از فنا ایمن چکیدن نیست آبی را که در دست گهر افتد زپیچ و تاب جوهردار گردد تیغ بیجوهر اگر از سادگی راهش به آن موی کمر افتد نمی آیی، نمی خوانی، نمی پرسی، نمی جویی چرا از آشنایان اینقدر کس بیخبر افتد؟ چه سود از صبر و طاقت چون نباشد دل به جای خود؟ که می ریزد سلاح از خویش هر کس بیجگر افتد مکن اندیشه از طوفان درین دریای بی لنگر که در آغوش ساحل کشتی از موج خطر افتد شود زخم زبان در جستجو بال و پر سالک که خون در جویبار رگ به راه از نیشتر افتد همیشه درد بر عضو ضعیف از عضوها ریزد که برق بی مروت در نیستان بیشتر افتد زنعمت خارخار حرص افزون می شود صائب به تلخی جان دهد موری که در تنگ شکر افتد صائب تبریزی