صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۶۹: از سرم چون شمع آخر سوز پنهان سر کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از سرم چون شمع آخر سوز پنهان سر کشید ز آنچه دامن می کشیدم از گریبان سر کشید می شود روشنتر از آبی که افشاند زچشم هر که را چون شمع آتش از گریبان سر کشید سرو نتوانست چون قمری درین بستانسرا با کمال سرکشی از طوق فرمان سر کشید کیست گردون تا نباشد تابع فرمان عشق؟ چون تواند مشت خاشاکی زطوفان سر کشید؟ سایه طوبی شمارد آفتاب حشر را شعله عشق تو هر کس را که از جان سرکشید می رسد حاصل به قدر سنگ اینجا نخل را وای بر دیوانه ای کز سنگ طفلان سر کشید اهل غفلت را رهایی از زندان خاک پای خواب آلود نتواند ز دامان سر کشید موج زنجیر گرفتاری کمند دولت است شد عزیز آن کس که چون یوسف به زندان سر کشید خط به اندک فرصتی تسخیر لعل یار کرد زود بالد سبزه ای کز آب حیوان سر کشید از ملامت در حریم کعبه شد خونش هدر راه پیمایی که از خار مغیلان سر کشید داد در ایام خامی میوه خود را به باد نخل پرباری که از دیوار بستان سر کشید نیست صائب حسن را از پاکدامانان گزیر از گریبان صبح را خورشید تابان سر کشید صائب تبریزی