صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۶۵: درد را چون صاف در میخانه می باید کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد را چون صاف در میخانه می باید کشید هر چه ساقی می دهد مردانه می باید کشید عزت جام تهی باید به بوی باده داشت ناز گنج گوهر از ویرانه می باید کشید می چو گردد سر که هیهات است دیگر می شود دست از اصلاح دل فرزانه می باید کشید می رسد سیل فنا تا چشم بر هم می زنی رخت خود بیرون ازین ویرانه می باید کشید تلخی زهر فنااز زندگانی بیش نیست بر سر این پیمانه را مردانه می باید کشید درد بی درمان پیری را دوا بی حاصل است دست از تعمیر این ویرانه می باید کشید تا سر مویی تعلق هست دل آزاد نیست ریشه این سبزه بیگانه می باید کشید وحشتی کز آشنایان بی دماغان می کشند روح را زین عالم بیگانه می باید کشید تا شود روشن به نور شمع صائب دیده ات سرمه از خاکستر پروانه می باید کشید صائب تبریزی