صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳: می شود عارف خجل نادان چو ملزم می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می شود عارف خجل نادان چو ملزم می شود می کشد ناموس عالم هر که آدم می شود کیمیای تازه رویی در بغل داریم ما خار در پیراهن ما سبز و خرم می شود نیست از زخم زبان پروا اسیران ترا در رگ این سخت جانان نیشتر خم می شود در گلستانی که بلبل خون خود را می خورد دامن گل داغدار از اشک شبنم می شود سایه رحمت مگیر از ما که افتد در زوال سایه خورشید عالمتاب چون کم می شود فارغ است از دیده بد، حسن چون کامل فتاد کعبه کی ویران ز چشم شور زمزم می شود؟ مصرع رنگین به مطلع می رساند خویش را هر که کسب آدمیت کرد آدم می شود مرگ نتواند گسستن فیض اهل جود را کاروان منعم هنوز از خاک حاتم می شود خاطر آزرده را هر لاله داغ حسرتی است کی دل صائب ز سیر باغ خرم می شود؟ صائب تبریزی