صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۹۱: با دهان تلخ، ناکامی که خرسندش کنند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با دهان تلخ، ناکامی که خرسندش کنند تلخکامان کام شیرین از شکر خندش کنند هر که پیچد همچو مجنون گردن از زنجیر عشق آهوان در دامن صحرا نظربندش کنند در حریم حسن هر شمعی که برخیزد زخاک از پر پروانه ما برگ پیوندش کنند بی دل خرسند در فقر و غنا آرام نیست آن زمان آسوده گردد دل که خرسندش کنند زان به سالک زهر پیمایند از جام وجود تا به تلخیهای مردن آرزومندش کنند هست اگر آسایشی، چون سرو در دست تهی است وای بر نخلی که می خواهد برومندش کنند آب در روغن برآرد از دل آتش فغان وای بر آن کس که با ناجنس دربندش کنند چون صدف هر کس که شد افتادگان را دستگیر چون نباشد در میان، نیکی به فرزندش کنند برنخیزد، عالم ایجاد را هر کس که دید از شکر خواب فنا بیدار هر چندش کنند هر که چون صائب شود قانع به درد و داغ عشق بی نیاز از لاله دامان الوندش کنند صائب تبریزی