صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۶۸: شرم حسن شوخ را کی پرده سازی می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شرم حسن شوخ را کی پرده سازی می کند؟ برق در ابر بهاران تیغ بازی می کند حسن را روشنگری چون دیده های پاک نیست اشک شبنم دامن گل را نمازی می کند نگذرد چون از سرشک تلخ من دامن فشان؟ آن که با آهم چو زلف خویش بازی می کند تا سگ لیلی به مجنون آشنا گردیده است بر غزالان حرم گردن فرازی می کند ساده کن از نقش لوح سینه خود را که صبح دست در آغوش مهر از پاکبازی می کند قدر منزل را بیابانگرد می داند که چیست کعبه کی این جلوه در چشم حجازی می کند؟ روی گرم دولت آن کس را که از جا می برد چون سپندی دان کز آتش سرفرازی می کند حسن غافل نیست از دلجویی افتادگان سرو من با سایه خود عشقبازی می کند می برم غیرت به ماه نو که بر خوان سپهر خویش را فربه برای جانگدازی می کند مهر خاموشی زبان شکوه ما را نبست کی گره این رشته را منع از درازی می کند؟ پرده فانوس اگر پروانه را مانع شود شمع من از اشک خود پروانه سازی می کند پیش دریا چشم آب از چشمه پل می دهد عمر هر کس صرف در عشق مجازی می کند نیست درد عشق را صائب به درمان احتیاج ساده لوح آن کس که ما را چاره سازی می کند صائب تبریزی