صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۳۸: گرنه دل را زلف مشکینش نگهداری کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرنه دل را زلف مشکینش نگهداری کند کیست این بیمار را یک شب پرستاری کند؟ حسن را از دیده بد، شرم می دارد نگاه مهر تابان را همان پرتو سپرداری کند می تراود بوسه زان لبهای نو خط بی طلب میوه چون شد پخته، ممکن نیست خودداری کند چون هدف در پیش ابروی تو اندازد سپر ماه نو صد سال اگر مشق کمانداری کند ایمنی خواهی، سبک کن کشتی خود را که کف پنجه با دریای خونخوار از سبکباری کند نیست پروا سیل بی زنهار را از کوچه بند آستین چون گریه ما را عنانداری کند؟ جان کند در تن زآب خضر خون مرده را چشم پر خون آنچه از شب صرف بیداری کند سرگرانی با فرودستان زنقص گوهرست گوهر غلطان میسر نیست خودداری کند می تواند ساخت از دست سلیمان پایتخت مور ما صائب اگر بخت سخن یاری کند صائب تبریزی