صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۰۰: جام خالی غوطه در خم بی محابا می زند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جام خالی غوطه در خم بی محابا می زند ابر چون بی آب شد بر قلب دریا می زند در زوال خویش چون خورشید می سوزد نفس مهر خود از نامجویان هر که بالا می زند می کند طی راه چندین ساله را در یک قدم راه پیمایی که پشت پا به دنیا می زند چون خروس بی محل بر تیغ می مالد گلو هر که در بزم بزرگان حرف بیجا می زند در دل شیرین به زور دست نتوان جای کرد تیشه بیجا کوهکن بر سنگ خارا می زند باخت سر زلف ایاز از سرکشی با خسروان دل سیه بر دولت خود عاقبت پا می زند بیقراری در حریم وصل عاشق را بجاست موج، پیچ و تاب در آغوش دریا می زند هر که بردارد به دوش از بردباری بار خلق سینه چون کشتی به دریا بی محابا می زند سوخت مجنون مرا سودا و عشق سنگدل همچنان بر آتشم دامان صحرا می زند می کند ضبط نفس در زیر آب زندگی صائب از تیغ شهادت هر که سروا می زند صائب تبریزی