صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۶۴: از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند دیدنی نادیده و نادیدنی در دیده ماند گرچه هر خاری به دامن گل ازان گلزار چید بیشتر گلهای باغ حسن او ناچیده ماند طاق ابروی ترا تا بست معمار قضا روی من از قبله اسلام بر گردیده ماند کرد اگر سیمین بران را پرده پوشی پیرهن از لطافت پیکر آن سیمبر پوشیده ماند نقش را بر آب، در آتش بود نعل رحیل حیرتی دارم که چون عکس رخش در دیده ماند؟ راز ما خونین دلان را محرمی پیدا نشد در دل دریا گره این گوهر سنجیده ماند یک نشو و نمای دانه در افتادگی است وقت مستی خوش که زیر پای خم غلطیده ماند خام اگر باشد خیال ما نه از تقصیر ماست دیگ ما از سردی ایام ناجوشیده ماند نیستم یک جو زمیزان قیامت منفعل کز گرانی جرم من در حشر ناسنجیده ماند غیرت ما تن به اظهار شکایت درنداد تا قیامت سر به مهر این نامه پیچیده ماند در بساط زندگی از گرم و سرد روزگار آه سرد و اشک گرمی در دل و دردیده ماند عمر کوته را کند آزادگی صائب دراز سرو پابرجا زفیض دامن برچیده ماند صائب تبریزی