صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۴۸: کی سر از تیغ شهادت جان روشن می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی سر از تیغ شهادت جان روشن می کشد؟ شمع در راه نسیم صبح گردن می کشد نیست مانع حسن را مستوری از خون ریختن گل به خون بلبلان در غنچه دامن می کشد یار را از اوج استغنا فرود آورد عجز از گریبان مسیح این خار سوزن می کشد بیدلی ما را گریزان دارد از تیغ اجل ورنه خار از انتظار برق گردن می کشد از رفیقان گرانجان تا چها خواهد کشید رهروی کز سایه خود کوه آهن می کشد عشق اگر آشفته گردید از دل پرداغ ماست نور خورشید این پریشانی زروزن می کشد منعمان را حرص روزی گرچنین خواهد فزود مور را گر دانه ای باشد به خرمن می کشد نیست غیر از آه غمخواری دل تنگ مرا رشته گاهی آستین بر چشم سوزن می کشد حسن از آیینه های پاک نتواند گذشت چشم حیران ماه را در دام روزن می کشد نیست غافل آفتاب از حال دورافتادگان شبنم افتاده را بیرون زگلشن می کشد تا به فکر حسن عالمسوز گل افتاده است صائب از هر خار ناز نخل ایمن می کشد صائب تبریزی