صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۲۹: دل پریشان از پریشان گردی نظاره شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل پریشان از پریشان گردی نظاره شد از ورق گردانی آخر مصحفم سی پاره شد روزی سختی کشان از سنگ می آید برون کی غم روزی خورد مرغی که آتشخواره شد؟ می زند جوش می گلرنگ خون در پیکرم تا لب خونخوار آن شیرین پسر میخواره شد درد می گردد به مقدار پرستاران زیاد غم نمی گردد به گرد هر که بی غمخواره شد دستگیری از غریق امید نتوان داشتن هر که از اهل جهان شد چاره جو، بیچاره شد در حریم حسن چون آیینه محرم می شود هر که از سیمین بران قانع به یک نظاره شد در تماشاگاه او چون دیده قربانیان جمله ایام حیاتم صرف یک نظاره شد در جنون گر پوست پوشی کرد مجنون اختیار پوست از زور جنون بر پیکر من پاره شد در دل سنگین شیرین رخنه نتوانست کرد گرچه عاجز در کف فرهاد سنگ خار شد نفس را زخم زبان اندام نتوانست داد عاقبت سوهان من هموار ازین انگاره شد آتش سودای من از چوب گل بالا گرفت شوخی این طفل بیش از بستن گهواره شد آب زیرکاه را باشد خطر از سیل بیش از نگاه زیر چشمی کار من یکباره شد گر نگردد بر مراد ما فلک، آسوده ایم زین فلاخن زود خواهد سنگ ما آواره شد چون کنم صائب نهان در سینه داغ عشق را؟ سینه صبح از شکوه مهر تابان پاره شد صائب تبریزی