صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۰۳: مست ما امروز نقش تازه ای بر آب زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست ما امروز نقش تازه ای بر آب زد شیشه می را به طاق ابروی محراب زد چون بر آرم سر میان خاک و خون غلطیدگان؟ بال من سیلی به روی خنجر قصاب زد صبح بیداری ندارد در پی این خواب گران ورنه طوفان بارها بر روی بختم آب زد چون صدف در دامن خود گوهر مقصود یافت هر که گرد خویش دوری چند چون گرداب زد خضر و سیر ظلمت و آب حیات افسانه است تازه شد هر کس شراب کهنه در مهتاب زد نیست راه خار در پیراهن عریان تنی شعله آفت سر از خاکستر سنجاب زد شعله خوی تو دست آورد بیرون ز آستین سیلی بیطاقتی بر چهره سیماب زد صائب از بس ساده لوحی بر خیال عارضش بوسه ها از دور امشب بر رخ مهتاب زد صائب تبریزی