صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۶۹: ساقی از یک جرعه می این بینوا را گرم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی از یک جرعه می این بینوا را گرم کرد سردی از دوران نبیند هر که ما را گرم کرد! می توان افروخت شمع از سایه بال و پرش استخوان گرم من ازبس همارا گرم کرد سبحه را در دست زاهد چون سپند آرام نیست تا دم گرم که محراب دعا را گرم کرد؟ از شفق زد غوطه در اشک ندامت آفتاب این سزای آن که زیر چرخ جا را گرم کرد زخم صبح از بخیه انجم اگر آید بهم می تواند خواب هم مژگان ما را گرم کرد باد رنگین از شراب لعل دایم ساغرش هر که در قتل من آن گلگون قبا را گرم کرد می روند از جا سبکروحان به اندک نسبتی برگ کاهی می تواند گهربار گرم کرد می کند برگ اقامت را خزان پا در رکاب سردی ایام عمر بیوفا را گرم کرد عشق برد افسردگی بیرون زطبع خاکیان روی گرم آفتاب این ذره ها را گرم کرد می کند روی زمین را از گرانجانان سبک خون من زینسان که آن تیغ جفا را گرم کرد می برد مرغ هوا غیرت به مرغان کباب صائب از بس آه سوزانم هوا را گرم کرد صائب تبریزی