صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۵۱: آنچه روی سخت من با سیلی استاد کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنچه روی سخت من با سیلی استاد کرد کی تواند بیستون با پنجه فرهاد کرد؟ بنده مقبل به آزادی سزاوارست، لیک بنده شایسته را چون می توان آزاد کرد؟ ناخن دخل حسودان با سخن هرگز نکرد آنچه در زلف تو با دل شانه شمشاد کرد درد بر من ناگوار از پرسش احباب شد تلخ بر من عید را رسم مبارکباد کرد تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد شست دستش را به آب زندگی معمار صنع خضر دیوار یتیمی را اگر آباد کرد گرچه در آب و گل من عشق آبادی نهشت می توان زین مشت گل بتخانه ها آباد کرد این غزل را پیش ازین هر چند انشا کرده بود صائب از روح فغانی دیگر استمداد کرد صائب تبریزی