صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۱۷: بر دل خود هر که چون فرهاد کوه غم نهاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دل خود هر که چون فرهاد کوه غم نهاد از سبکدستی بنای عشق را محکم نهاد از دل پرخون شکایت می تراود بی سخن مهر نتوان بر دهان لاله از شبنم نهاد اختیاری نیست در گهواره طفل شیر را دست در مهد زمین باید به روی هم نهاد خامسوزان هوس را روی در بهبود نیست ساده لوح آن کس که داغ لاله را مرهم نهاد دل زهمدردان شود از گریه خالی زودتر وقت شمعی خوش که پا در حلقه ماتم نهاد طی کند هر کس بساط آرزوی خام را می تواند دست رد بر سینه حاتم نهاد منع نتوان کرد خوبان را زخودبینی که گل بر سر زانوی خود آیینه شبنم نهاد تا سفال تشنه ای را می توان سیراب کرد لب چو بیدردان نمی باید به جام جم نهاد یک دم خوش قسمت اولاد او صائب نشد در چه ساعت یارب آدم پا درین عالم نهاد؟ صائب تبریزی