صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۲۴: از خود گذشتگان را آیینه بی غبارست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خود گذشتگان را آیینه بی غبارست پیوسته صاف باشد بحری که بیکنارست آن را که خلق خوش هست تنها نمی گذارند کی بی حریف ماند رندی که خوش قمارست؟ با ناز برنیایند اهل نیاز هرگز گل گر پیاده باشد در بلبلان سوارست دیوانه را ملامت اسباب خنده گردد بر کبک مست سختی دامان کوهسارست عاشق ز خاکساری بی بهره است از وصل دیوار بوستان را از گل نصیب، خارست تا دل برید ازان زلف از سر نهاد شوخی چشم به خواب رفته است دامی که بی شکارست از خون مرده صائب سنگین ترست خوابت جایی که هر رگ سنگ چون نبض بیقرارست صائب تبریزی