صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۷۵: بی دادرس آن کس که فغان چون جرسش هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی دادرس آن کس که فغان چون جرسش هست خاموش نگردد ز فغان تا نفسش هست چون رشته محال است کند راست نفس را آن دانه گوهر که گره پیش و پسش هست آن کس که کسش نیست، کس اوست خداوند بیکس بود آن کس که درین خانه کسش هست غافل نشود یک نفس از بال رساندن هر مرغ که امید نجات از قفسش هست در گردن خورشید کند دست حمایل چون صبح هر آن کس که اثر در نفسش هست تا هیچ نگردی، نتوانی همه گردید کز بحر حباب است جدا تا نفسش هست صائب چه خیال است کند خواب فراغت چون نفس کسی را که سگی در مرسش هست صائب تبریزی