صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۳۱: خورشید ترا از خط شبرنگ وبال است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشید ترا از خط شبرنگ وبال است چون سایه قدم پیش نهد وقت زوال است از خنجر سیراب نترسد جگر ما هر چند که می صاف بود مفت سفال است هر دانه که از آبله دست نشد سبز زنهار مکن میل که آن تخم وبال است در سلسله آبله دست توان یافت امروز درین دایره آبی که حلال است موقوف به آسایش چرخ است قرارم هر کار که موقوف محال است، محال است از بس که گرفتار گرفتاری خویشم هر حلقه دامم به نظر چشم غزال است بر بستر گل وقت خزان تکیه نماید آن را که ز طاوس، نظر بر پر و بال است صائب سخن غنچه نشکفته همین است جمعیت دل در گره سخت ملال است صائب تبریزی