صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۱۶: چشم تو عجب نیست اگر مست و خراب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم تو عجب نیست اگر مست و خراب است کز روی عرقناک تو در عالم آب است در دل فکند شور جزا گریه تلخش از آتش رخسار تو هر دل که کباب است چشمی که چو مژگان نکند هر دو جهان را در هر نگهی زیر و زبر، پرده خواب است از عشق محال است که دلها نشود آب هر گل که درین باغ بود خرج گلاب است مژگان تو از کج قلمی دست ندارد هر چند ز خط حسن تو در پای حساب است بالاتر از ادراک بود مرتبه حسن هر چهره که بتوان به نظر دید، نقاب است از نرگس بیمار بود تازگی حسن معموری آفاق ز دلهای خراب است هر خاک نهادی که خموش است درین بزم چون کوزه لب بسته پر از باده ناب است مجنون چه کند مست نگردد که درین دشت هر موج سرایی که بود موج شراب است دارد خط پاکی به کف از ساده دلی ها دیوانه ما را چه غم از روز حساب است؟ این عالم پر شور که آرام ندارد از دامن صحرای تو یک موج سراب است زنهار که خود را مکن از توشه گرانبار بشتاب که زادره سیلاب، شتاب است نشمرده نفس سر نزند از جگر صبح هر روز به بیداردلان روز حساب است صائب مطلب روی دل از کس، که درین عهد رویی که نگردد ز کسی روی کتاب است صائب تبریزی