صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۰۷۹: روزی که عشق داغ مرا بر جگر گذاشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که عشق داغ مرا بر جگر گذاشت از شرم، لاله پای به کوه و کمر گذاشت عاقل ز دست دامن فرصت نمی دهد نتوان جنون خود به بهار دگر گذاشت آن گرمرو ز سردی ایام آگه است کز نقش پا چراغ به هر رهگذر گذاشت پیداست سعی آبله پایان کجا رسد در وادیی که برق سبکسیر پر گذاشت در پیچ و تاب عمر سر آورد چون کمند صیاد پیشه ای که مرا از نظر گذاشت محمود نیست ظلم به دلهای بیگناه زلف ایاز در سر این کار سر گذاشت آسوده ام که پیر خرابات چون سبو بالین ز دست خویش مرا زیر سر گذاشت از ساحل نجات به بحر خطر فتاد از حد خود کسی که قدم پیشتر گذاشت شبنم در آرزوی رخ لاله رنگ تو دندان ز برگ لاله و گل بر جگر گذاشت صائب مکش سر از خط تسلیم زینهار کان کس که پا کشید ازین راه، سر گذاشت صائب تبریزی