صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۹۴۶: پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست سهوست سجده ای که نه بر خاک پای توست طبل رحیل هوش من آواز پای توست حسرت نصیب دیده من از لقای توست در پرده های چشم شکر خواب صبح نیست شیرینیی که در دو لب جانفزای توست خون می کند عرق ز شفق هر صباح و شام از بس که آفتاب خجل از لقای توست در باز کردن در باغ بهشت نیست فیضی که در گشودن بند قبای توست ظرف وصال نیست من تنگ ظرف را طبل رحیل هوش من آواز پای توست خودداری سپند در آتش بود محال خالی است جای من به حریمی که جای توست هر شاخ گلی که دست کند در چمن بلند از روی صدق ورد زبانش دعای توست هر دل رمیده ای که بساط زمانه داشت امروز در کمند دو زلف رسای توست ره نیست در حریم تو هر خودپرست را بیگانه هر که گشت ز خود آشنای توست چون ترک دلبری ننمایند دلبران ؟ چون هر کجا دلی که بود مبتلای توست استادگی چگونه کند در نثار جان؟ صائب که مرگ و زندگیش از برای توست صائب تبریزی