صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۴۱: ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت ستاره محو شد و چشم من به خواب نرفت چگونه بی لب او عیش من شود شیرین؟ که از جدایی گل تلخی از گلاب نرفت همیشه در ته دل بود ازو شکایت من ازین خرابه برون دود این کباب نرفت ستاره که درین خاکدان بلندی یافت؟ که چون شرر ز جهان با صد اضطراب نرفت که داد در سر خود جای، باد نخوت را؟ که دست خالی ازین بحر چون حباب نرفت چنین که من به دم تیغ می روم به شتاب ز کوه، سی به دریا این شتاب نرفت نهشت گریه ما را به روی کار آید چه ظلمها که ز آتش بر این کباب نرفت چها نمی کشم از وعده سبکسیرش خوشا کسی که پی جلوه سراب نرفت خوشم به مشرب صائب که بهر رهن شراب به سیر کوی خرابات بی کتاب نرفت صائب تبریزی