صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۳۸: فغان که هستی من در ورق شماری رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فغان که هستی من در ورق شماری رفت حیات من چو قلم در سیاه کاری رفت به خون دل، ورقی چند را سیه کردم چو لاله زندگیم در سیاه کاری رفت نکرده غنچه امید من دهن را باز سبک ز گلشن من باد نوبهاری رفت زمین پاک غریبی عزیز کرده مرا اگر چه یوسف من از وطن به خواری رفت نشد چو سون ازین خرقه سر برون آرم تمام رشته عمرم به پینه کاری رفت اگر چه نقش مساعد نشد، به این شادم که نقد زندگی من به خوش قماری رفت قلم ز دست بیفکن که روز رستاخیز برون ز آتش نتوان به نی سواری رفت نمی شود نکند آرمیده اش صائب سبکروی که حیاتش به بیقراری رفت صائب تبریزی