صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۳۵: ز زخم تیغ زبان هوش من بلندی یافت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز زخم تیغ زبان هوش من بلندی یافت ز نیش، چاشنی نوش من بلندی یافت نفس به سینه صبح سخن گره شده بود چو مشرق این علم از دوش من بلندی یافت ز عشق آتشی افتاد در وجود مرا که سقف نه فلک از جوش من بلندی یافت درین ریاض من آن قمریم که قامت سرو ز تنگ گیری آغوش من بلندی یافت به شیشه خانه افلاک می زند خود را چنین که خشت خم از جوش من بلندی یافت مرا ز دیده بندگان مکن بیرون که حلقه فلک از گوش من بلندی یافت ز خواب بیخبران گشت چشم من بیدار ز مستی دگران هوش من بلندی یافت هزار عقده دل چون نسیم صبح گشود دمی که از لب خاموش من بلندی یافت نبود هوش مرا تا خبر ز خویشم بود ز فیض بیخبری هوش من بلندی یافت یکی هزار شد از بند، عشق پنهانم ز کاوش آتش خس پوش من بلندی یافت ز هر زمین که غباری بلند شد صائب به قصد آینه هوش من بلندی یافت صائب تبریزی