صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۹۱: ز عشق در اگر نور آشنایی هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز عشق در اگر نور آشنایی هست به زیر خاک هم امید روشنایی هست حریم وصل محال است بی قریب بود که هر کجا که بود عید، روستایی هست چه گل ز دیدن صیاد می توانی چید؟ ترا که در قفس اندیشه رهایی هست ز داغ عشق مکش سر، که خانه دل را به قدر روزنه داغ، روشنایی هست عنایتی است که بند قبا گشایی خود وگرنه دست مرا در گرهگشایی هست همین زیادتی زلف و خط و خال بود میانه تو و خورشید اگر جدایی هست چه نعمتی است که تن پروران نمی دانند که عیش روی زمین در برهنه پایی هست شکستگی نشود در وجود پا بر جای در آن دیار که امید مومیایی هست ببر ز هر دو جهان چون مجردان صائب اگر به عشق ترا ذوق آشنایی هست صائب تبریزی