صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۸۹: مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست که نور چشم فزاید صفای طلعت دوست به سیم قلب خریده است ماه کنعان را کسی که هر دو جهان را دهد به قیمت دوست نهال عمر ابد با کمال رعنایی گل پیاده نماید، نظر به قامت دوست ازان به خاک برابر نموده ام خود را که خاکسار نوازست ابر رحمت دوست کمر به خدمت من بسته اند عالمیان ازان زمان که کمربسته ام به خدمت دوست چو خون مرده نیاید به کار زنده دلان شبی که زنده ندارند در محبت دوست چرا ز دامن صحرا به حی روم صائب؟ مرا که نیست چو مجنون دماغ صحبت دوست صائب تبریزی