صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۴۴: خیال آب مرا در سرابها انداخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیال آب مرا در سرابها انداخت امید گنج مرا در خرابها انداخت اگر چه عشق ندارد ز من فسرده تری توان به سینه گرمم کبابها انداخت به زیر بار غمی عشق او کشید مرا که کوه را به کمر پیچ و تابها انداخت اگر چه شکوه من از حساب بیرون بود به یک نگاه ز هم آن حساب ها انداخت ز چشم شور مکافات مزد خواهد یافت ستمگری که نمک در شرابها انداخت اگر ادب نکند آه را عنانداری توان ز چهره مطلب نقابها انداخت مکن شتاب برای شکفتگی زنهار که برق را ز نفس این شتابها انداخت اگر ستاره من سوخت عشق عالمسوز ز داغ در جگرم آفتابها انداخت شد از غرور عبادت زبان عذر خموش مرا به راه خطا این صوابها انداخت هنوز لاله رخ من زنی سواران بود که در قلمرو در انقلابها انداخت نداشت کار کسی با سپند من صائب مرا ز بزم برون اضطراب ها انداخت صائب تبریزی