صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۲۷: شب که بر انجمن آن شعله سیراب گذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که بر انجمن آن شعله سیراب گذشت عرق شمع ز پیراهن مهتاب گذشت خنده کبک به کهسار زند تمکینش آن که از خانه ما تند چو سیلاب گذشت دوش کان سرو روان سایه به مسجد افکند چه ز خمیازه آغوش به محراب گذشت طی شد آن عهد که دل شکوه دوران می کرد این جراحت ز برون دادن خوناب گذشت ای که از روی تو شد روی زمین آینه زار باید از لغزش مستانه سیماب گذشت صاحب اشک ندامت غم دوزخ نخورد می توان سالم از آتش به همین آب گذشت چون سیاووش مسلم گذرد از آتش هر که مردانه تواند ز می ناب گذشت خون مرده است ز شب آنچه به غفلت گذرد زنده دل آن که تواند ز سر خواب گذشت مغز را بوی دل سوخته از جا برداشت تا که امروز ازین دشت جگرتاب گذشت؟ نیست در عالم اسباب، صفایی صائب آن بود صاف که از پرده اسباب گذشت صائب تبریزی