صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۰۴: یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست نیست در مصر عزیزی که خریدار تو نیست می بری دل ز کف شیر شکاران جهان شیر را حوصله چشم جگردار تو نیست لاله ای را نتوان یافت درین سبز چمن که دلش سوخته آتش رخسار تو نیست هر کجا صاف ضمیری است ترا می جوید آب آیینه همین تشنه دیدار تو نیست چون قضا، سلسله زلف تو عالمگیرست گردنی نیست که در حلقه زنار تو نیست چشم پرسش ز تو دارند چه مخمور و چه مست نرگسی نیست درین باغ که بیمار تو نیست گر چه از باغ تو یک گل نشکفته است هنوز مژه ای نیست که خار سر دیوار تو نیست نه همین بر گل رخسار تو شبنم محوست دیده کیست که محو گل رخسار تو نیست؟ هر کسی را لب لعلت به زبانی دارد شیوه ای نیست که در لعل شکربار تو نیست دامن حسن تو از دیده ما پاکترست گل شبنم زده در عرصه گلزار تو نیست گر چه در ظرف صدف بحر نگردد مستور سینه کیست که گنجینه اسرار تو نیست؟ خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی هر پریشان نظری لایق دیدار تو نیست هر که دست از تو کشیده است چه دارد در دست؟ چه طلب می کند آن کس که طلبکار تو نیست؟ پیش ارباب غرض مهر به لب زن صائب گوش این بدگهران در خور گفتار تو نیست صائب تبریزی